آرزوها




شب آرزوها

 شب آرزوهاست ؛

قاصدکی به دست باد دادم

و عهد بسته ام تا رسیدنش به مقصد

برایت دعا بخوانم .


نگاهت به آسمان باشد ، چرا که من

چرا که من

بهترین آرزوهـــا را برایت به قاصدک سپردم تا به خدا برساند






نگارش در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 21:18 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



در آغاز زمستان ، هرگز زمستانی مباد ؛

بهار آرزوهایت http://parsplanet.no-ip.info/kort/g-h6.gif

یلدا مبارک پروانه جانم
http://parsplanet.no-ip.info/images/smilies/smile.gif




یلداست ؛

بگذاریم هر چه تاریکی هست ، هر چه سرما و خستگی هست

تا سحر از وجودمان رخت بربندد ، امشب بیداری را پاس داریم

تا فردایی روشن راهی دراز باقی ست

 




نگارش در جمعه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 14:14 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

سلام آقا

خوشحالم كه منو هم به حرمت اینكه همه ي خوبانت جمع اند ،‌دعوت كردي . البته روم

نمي شد كه بيام ؛  ولي اومدم بگم خيلي گرفتار خودم شده ام ، خيلي خودم را به دنيا گره

كرده ام ؛ خونه ي قلبم را به شيطان اجاره دادم ؛ حالا اومدم حكم تخليه اش را ازت بگيرم .

اومدم ازت بخوام منو هم از اونائي كه دوستشون داري حساب كني ، دستمو بگيري و از اين

دنيا رها كني . اومدم بگم ميخوام خودمو زير پا بذارم ؛ غرورمو بشكنم و از كوچه ي خطا هاي

جور واجور كوچ كنم . راه آسمونو به من نشون بده ميخوام خورشيد بشم .

اومدم ازت بخوام در سفره ي دلم بركت اخلاص بذاري .اومدم بگم جلوي اسم من هم يه علامت

بذار تا بار ديگه اسممو مرور كني . به من هم لياقت بده كه مهمونت باشم .

اومدم ازت بخوام در جشنواره ي اشكهاي سحرگاهي اسم منو هم بنويسي . دلم ميخواد

 كمكم كني تا به فينال برسم .خواب ديده ام كه تو منو خريدي و آوردي به راه .

خواب ديده ام كه عكس من تو دلت افتاده .خواب ديده ام كه تو منو اهلي كردي .

اومدم بگم من بچه محل با آبروي توأم . هواي منو داشته باش .اومدم ازت بخوام تا دلم را از

نور اميد و درياي محبت سيراب كني . ميخوام تا هميشه همسايه ات باشم .

باور نداري ؟! امتحان كن رفاقتم را .

 

 

 




نگارش در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ساعت 8:30 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

  در ستاره باران میلادت 

میان احساس من

تا حضور تو

حُبابی است از جنس هیچ

از دستان من

تا لمس نگاه تو

آسمانی است به بلندای عشق

« جشن میلادت » را به پرواز می روم

دراین خانگی ترین آسمان ِ بی انتها

آسمانی که نه برای من

نه برای تو

که تنها برای « ما » آبی ست

پروانه ی عزیزم تولدت رو همراه با برآورده شدن زیباترین « آرزوهایت » تبریک میگم 

 

 

 

+ برای دیدن این کارت فلاش بهتره از مرورگر اینترنت اکسپلورر استفاده کنید

+ این کارت فلاش به دوبار کلیک شما نیاز داره تا به اتمام برسه

 




نگارش در چهار شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ساعت 1:1 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 


 
درگیر رؤیای توأم ، منو دوباره خواب کن
 
دنیا اگه تنهات گذاشت ، تو منو انتخاب کن
 
دلت از آرزوی من ، انگار بی خبر نبود
 
حتی تو تصمیـــمای من ، چشمات بی اثر نبود
 
« خواستم بهت چیزی نگم تا با چشام خواهش کنم
 
درا رو بستم روت تا احساس آرامش کنم
 
باور نمیکنم ولی انگار غــــرور من شکست
 
اگه دلت میخواد بری اصرار من بی فایده ست »
 
هر کاری میکنه دلم تا بغضـــمو پنهون کنه
 
چی میتونه فکر تو رو از سر من بیرون کنه
 
بیا داغ رو دلم بذار یا که از عشقت کم نکن
 
تمام تو سهم منه ، به کم قانعم نکن
 
..
 
آهنگساز ، تنظیم کننده و خواننده : شادمهر عقیلی
 
شاعر : سروش دادخواه

شادمهر عقیلی  - انتخاب

 




نگارش در جمعه 22 تير 1391برچسب:, ساعت 12:7 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

         

چه تقارن زیبایی ، روز تولد عزیز من با روز ولادت با سعادت مولا علی ( ع ) و روز مرد مصادف شده ؛

چیزی ندارم جز اینکه بگویم :

ای تکیه گاه محکم من ، ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ؛

تو بالهای عشق و امید را به من بخشیدی ؛ تو بهار آرزوهای منی ؛ بدان که برای من بهترینی ؛

با تمام وجودم دوستت دارم و به داشتنت افتخار می کنم .

مقام زیبای مردانگی بر قامت گل مانندت مبارک ؛ علی یارت .

حق نگهدارت

حس عجیبی ست در این لحظات خاص برای معشوقی خاص نوشتن.

لرزش دستانم که با قاه قاه خندشان شور و احساسشان را بیان که نه پنهان می کنند ،

نوشتن را برایم مشکل می کند آخر این مستی ماورای بیان است و گاهی ادراک.

بالاخره این لحظه رسید ، ستاره هایی که به نشانه ی نزدیک شدن به این روز می کشیدم

آنقدر شد که بتواند برق چشمانت را که نه سایه ات را تداعی کند و این یعنی

خورشیدی بالا آمده که سایه ای هست.

طلوعت ، بهارت ، شکفتنت ،لمس بودنت ، تبلور حضورت ،... نه خیلی ساده

تولــــــــــدت مبارک عزیز دلم     

 




نگارش در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, ساعت 14:7 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

 




نگارش در یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, ساعت 1:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



پروانه ی عزیزم باز هم سال نو شد و باز هم بهار اومد

امیدوارم دل مهربونت سراسر پــُـر باشه از خوبی و خوشی

امیدوارم همیشه صحیح و سالم در کنار عزیزانت زندگی کنی

امیدوارم همه ی روزهات پر از عشق و مهربانی باشه

تمام آرزوهای خوب رو برای تو از خدای بزرگ میخوام  

 الان که دارم اینجا می نویسم میخواستم بهت خبر بدم تا تو هم بیای و کنارم باشی

خیلی وقته دلم برات تنگ شده اما میدونم که الان در خواب خوش هستی و صدامو نمیشنوی

امشب هنوز هزار تا حرف و آرزو برات دارم اما بیشتر از هر چیز دوست داشتم که تو بیشتر کنارم باشی

برات سال خوشی رو خواستارم

عیدت مبــــــــــــــــــارک پروانه جان

 




نگارش در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, ساعت 1:1 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



سلام علیکم

من که آخرش نفهمیدم این ولنتاین چه روزیه ؟

چند وقت پیش توی یه سایت خوندم ولنتاینه آقا اینقدر خوشحال شدم سریع به بانو تبریک گفتم

و خیلی کیف کرده بودم که اول من تبریک گفتم بهش

دوباره چند روز پیش هم شنیدم که امروز ۱۴ فبریه دیگه واقعاً روز ولنتاین هست

البته یک روز هم در تقویم خودمون وجود داره که روز عشاقه

در هر صورت برای من فرقی نمیکنه که چه روزی ، روز عشاق باشه و چه روزی نباشه

چون همیشه به یاد پروانه خانوم هستم و خواهم بودم

شاید این روز بهانه ای باشه تا باز عشق ها تجدید پیمان کنند و به امید آرزوهای فردایشان

این روز رو به تمام عاشقان تبریک میگم

مبارک باشه پروانه جانم

 




نگارش در یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, ساعت 12:41 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



                                      و    پروانه

 

 

ای روزهای زمستان

به یادم آورید تا زنده شوند ، اولین سال های آشنائی ما

آن سال های خاطره انگیز ، آن سال های رؤیائی را

اولین باری که در آن شب دیدمت ، نامت را از ستاره ها پرسیدم

اولین باری که در آن شب دیدمت ، ماه را به یاد می سپردم

آمدی دستت را به من دادی تا اینکه همه ی وجودم شدی

حرف هایت در هوای دلم و صدایت در آسمان قلبم طنین انداخت

... و آنقدر در ذره ذره جانمان پر کشیدیم تا طلوع کند عشق فردای ما

اولین باری که دیدمت ..

امروز سالروز تولد وبلاگمون یا به عبارت دیگه سومین بهمن ماهی هست که با پروانه جان

از عشقمون می نویسم و باز این مدت چه زود ، توی یک چشم به هم زدن ، گذشت

پروانه جانم هنوز 3 سال پیش رو یادمه و به نوعی صدات هنوز تو گوشمه که در مورد ساخت وبلاگ

انتخاب اسمش ، انتخاب قالبش و ..... صحبت می کردیم

چقدر اون روزها خاطره انگیز شد

در طول این 3 سال با هم خوشی ها و ناخوشی هائی داشتیم

نمیدونیم چقدر اون افشینی بودم که تو می خواستی اما سعی کردم همیشه خوب باشم

البته میدونم که تو همیشه کوتاهی های منو خواهی بخشید

پروانگی هایمان مبارک پروانه ی عزیزم

 

...

افشینم

شايد تولد اين صفحه ي الكترونيكي كه ارتعاشات قلب من و تو را مي نگارد ، به روزهاي

اول آشناييمان برگردد ؛ به همان روزها كه من و تو در انتظار دستي بوديم تا دستش دهيم ؛

 تا پناه گيريم از ويرانه هاي باران خورده !

سلامي كه آن شب برايت زمزمه كردم ، تو ساده تر از سادگي و روان تر از رواني آب

پاسخم دادي ؛ خيلي آسان تر از تبسم بي محو لب خودت . يا ساده تر از گريه هاي

 مداوم من . حوب يادم هست كه غريب بودي به اندازه ي خودم .

و شايد دلسوخته اي عين من .

... و من تو را آشناترين آشنايم يافتم . تو مثل هيچكس نبودي ؛ با همان

نگاه ساده ي صميمي ؛ با همان سكوت خاص ، صدايم كردي ؛ به تو لبحند زدم

 و تو لبخند مرا فهميدي .

... بعدها وقتي آواي صدايت در دلم غوغا شد ، ديگر من مبتلا شده بودم .

و دنيا اسم قشنگ تو را در دلم حك كرده بود . آنوقت بود كه تصميم گرفتيم

تپش هاي قلبمان ، آسمان آرزوهايمان و پروانگي هايمان را در اين صفحه بنگاريم . 

......  و شد آنچه را كه مي بيني .

چيزي ندارم بگويم به جز اينكه آرزو كنم اين عهد ، هيچوقت از هم نگسلد ؛

 و تو همچنان محبوب قلبم باشي . حتي اگر اين صفحه نباشد . به اميد آن روز !

» آرشیو بهمن ماه های وبلاگ :

 بهمن 87  بهمن 88  بهمن 89 

 




نگارش در یک شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, ساعت 8:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

افشینم

ماههاست که زیباترین جملات را برای امروز کنار می گذارم تا بهترین تبریک را برای سالگرد تولدت

 بگویم ؛ اما نمیدانم چرا همه ی جملات از ذهنم فرار کرده اند .

هرسال وقتی در شب 16 خرداد هزاران شهاب به سمت زمین هجوم می آوردند ، از خود می پرسیدم :

چه اتفاقی افتاده که آسمانی ها می خواهند خودشان را به زمین برسانند ؟! و امسال فهمیدم آنها به

پیشواز حضور مسافری می آیند که زمین را با گامهای مهربانش نوازش کرد تا سفرش را از خودش به

خدا شروع کند .

عزیزم ! نمیدانم چه بگویم ؛ ولی فکر می کنم اولین چیزی که باید به زبان آورم سپاس از خدایم باشد

که در این روز تو را به من بخشید . امروز به خدا التماس کردم تا چرخ روزگار را بر وفق مراد تو بچرخاند

تا الهه ی عشق از حمایت تو روی برنگرداند . از او خواستم که همیشه تو را برای من نگه دارد  

امروز روزی است که زمین یک گل را به دست سرنوشت داد ، و سرنوشت آن گل را در قلب من کاشت

 تا باغچه ی خالی قلبم جایگاه یک گل باشد . گل یاسمنم تولدت مبارک ! میدانم که این تبریک دست

خالی مرا با سخاوت بی حدت خواهی پذیرفت .  

نازنینم ! میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می شود با آن به رنج زندگی دل بست و میان آن روزهای

شتاب زده عاشقانه تر زیست این را تابحال به تو نگفته بودم که وقتی اولین قطره ی باران بر قلبم بارید ،

به بال شکسته ی پروانه ها قسم خوردم که هر بهار رو به قبله ی چشمانت نماز بخوانم و با یاد تو پر

بگیرم تا اوج . قسم خوردم که برای تو و به یاد تو بمیرم . اگر می خواهی صد سال عمر کنی ، من

میخواهم یک روز کمتر از تو عمر کنم . آخر من بدون تو نمی توانم زنده بمانم . تو عزیزترین کسی

 هستی که خدای خوبم به من ارزانی داشته ؛ شاید تو برای دنیا یکی باشی ؛ اما برای من یک

 دنیــــــائی . این را میدانستی ؟

پس نگاهت را قاب می گیرم در پس آن لبخندی که به من شور و نشاط زندگی می بخشد . امروز روز

توست افشینم . من در این روز بخاطر تولد زیبایت سبدی از گلهای یاس و پونه با یک آسمان ستاره

تقدیم می کنم .

وه ! چه لطیف است حس آغازی دوباره ؛ و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس ؛ چه اندازه

عجیب است ابتدای بودن ؛ و چه اندازه شیرین است امروز ؛ روز میلاد ؛ روز تو ؛ روزی که تو آغاز شدی ؛

روزی که تپش قلبت بهترین آهنگ زندگی را نواخت ! خودت میدانی که برای من ، قشنگترین صدای

زندگی ، تپش قلب توست ؛ زیباترین روزم روز شکفتنت ، و باشکوهترین روز دنیا روز تولدت .

..

امروز آمدم بگویم : « افشین عزیزم تولدت مبارک » برای من بمان تا همیشه و بدان که بیشتر از

همیشه دوستت دارم . من در این لحظه های باشکوه چیزی نمی توانم بگویم بجز :

 

 پروانه مــــی شوم که بســـوزی تن مرا

گلـــهای سرخ و آبـــی پیراهن مــــــــرا

آنقدر در حرارت تو بال مـــــــــــی شوم

تا اینکــــــه بنگری نهایت جان دادن مرا

چیزی نمانده است که بچیند دست تو

گلـــــــهای زرد روسری ساتن مــــــــرا

فدای تو : پروانه

... 

                  پ . ن  :   عزیزم !  خیلـی دوست داشتم در این جشن باشکوه همراه تو باشم اما

                  این سفر منو ناگزیر می کنه که در شب تولدت حضور نداشته باشم . بدون که اینجا

                  به یادت هستم . میدونی که نبض لحظه های من فقط برای تو میزنه    

 




نگارش در دو شنبه 15 خرداد 1388برچسب:, ساعت 1:0 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

پروانه ی عزیز این روز رو بهت تبریک میگم




نگارش در یک شنبه 7 مهر 1390برچسب:, ساعت 9:4 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب...


نگارش در یک شنبه 19 مرداد 1390برچسب:, ساعت 8:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



من نیز گاهی به آسمان نگاه می‌كنم

دزدانه در چشم ستارگان ، نه به تمامی آنها

تنها به آنها كه شبیه ترند به چشمان تو ...

روز زن رو بهت تبریک میگم پروانه جان

 




نگارش در یک شنبه 3 خرداد 1390برچسب:, ساعت 7:45 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 




نگارش در یک شنبه 18 شهريور 1389برچسب:, ساعت 18:29 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->






نگارش در یک شنبه 7 شهريور 1389برچسب:, ساعت 15:19 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 » پروانه 

 

     افشین و پروانه

افشین: درود بر شما

امیدوارم سلامت و دل شاد باشین

همیشه همینطور بوده که زندگی در جریانه و ما کمتر به گذشت زمان توجه می کنیم

مگر زمانی که مناسبت های خاصی در پیش داشته باشیم مثل : سالروز تولد ، اومدن سال جدید ، سالروز ازدواج و ...

اون موقع هست که با این سؤال روبرو می شیم که : یک سال گذشت ؟

چه زود گذشت ، انگار همین دیروز بود

بله ! با این مقدمه ی کوتاه میخوام این رو عنوان کنم که یک سال از ساخت وبلاگمون و مهم تر از اون یکسال عاشقانه نوشتن

و زندگی کردن در کنار پروانه خانوم گذشت

سال پیش این چنین روزهائی بود که وجود عاشقانه ی پروانه خانوم ، رنگ تازه به زندگی من بخشید

نمیدونم چطور باید بنویسم تا احساس خوشحالیمو بیان کنم

میخوام به پروانه ی عزیزم بگم :

از اینکه همیشه در همه حال همراه من بودی و هستی ازت ممنونم و نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم

همیشه بهم امید دادی و من هیچ وقت عشق تو رو از قلب و یادم بیرون نمیکنم

وقتی امروز پروانه ی عزیزم با شاخه گلی که در دست داشت به استقبالم اومد

و همراه شد با لبخند من ، هر دو ساکت بودیم و فقط به یک چیز فکر میکردیم و اون اینکه :

با هم بودنمون چقدر زیبا ، دوست داشتنی و خواستنیه

من از جاودانگی قطره های باران به اتاق کوچک خاطره ها کوچ کرده ام

با صدای پروانه ای مهربان ، همنفس شده ام

تا تو از خستگی لحظه هایم با هزار قافله یاسمن مهمان چشم هایم شوی

آن وقتها که از آسمان ستاره ها می چیدی ، نبض گلها بین تپش لحظه هایت گم می شد و

من زیر سایه ی اسم مقدس تو پُر از آفتاب می شدم

ارکیده در مرزهای نگاهت جان می گرفت و پروانه از زیر انگشتانت روی زنبق ها طرح می خورد

آن وقتها که قبل از دل شکستگی من بود ؛ کدام شعر را خواندی که عاشقت شدم؟

باور می کنی اگر آسمانت بی ستاره شد از ستاره هایم به تو می بخشم؟

باور می کنی چشم هایم نقاش شده اند و روی دیوار اتاق نقش پروانه را می زنند؟

آری ! تو به معصومیت بچگانه ام می خندی و غرق دنیای کودکانه ام میشوی

و حالا همراه میشیم با کلام زیبا و دلنشین پروانه خانوم

پروانه: مهربونم !

من فقط اینو میدونم که یک روز در فضای تقدیر ، طوفانی شد و اونوقت تو شدی ستاره ی پر نور قلبم .

حالا می دونم که عاشقم و هر آنچه که در وجودم جاری میشه با نگاهی پر شور و عشقی بی پایان

بهت تقدیم می کنم .

هیچوقت یادم نمیره روزی را که با همراهی تو در اینجا کلبه ی عشقمون را بنا کردیم و در این یک سال

 پروانگیمون ، بیقرای هایمان را ترسیم کردیم ؛ ارتعاشات قلبمون را نگاشتیم و چکه های احساسمون را

 در قالب کلامی از جنس گلهای بارانی به روی این صفحه ریختیم و آنها را با لهجه ی همه ی پروانه صفت

 های این دیار ، به آسمون نیلوفریه دلهای زلال هدیه کردیم .

... و در این یک سال ، حضور سبز دوستان باصفا به محفلمون گرمی بخشید و یاریمان کرد تا برای بهتر

 شدن دلنوشته ها و آسمون آرزوهامون هرچه بیشتر تلاش کنیم . یقین دارم که محبت و وفای این

 قلبهای پاک ، در ادامه ی راه ، یاریگر ما خواهد بود .

یه پیشنهاد : ایکاش دوستان خوبمون ، پلی از محبت به گذشته بزنند و نوشته های ما را مرور کنند و

یکی از بهترین ها را انتخاب کنند . اونوقت ما به رسم قدردانی ، مطالب یکی از پست هامون را به این

دوستان اختصاص بدیم . نظرت چیه افشینم ؟

افشین: چه پیشنهاد خوبیه بانو

منم موافقم ولی باید ببینیم دوستانمون هم افتخار اینو میدن که با ما همراه باشن یا نه ؟

منو بانو از اینکه وقت گذاشتین و امروز تا آخر با ما همراهی کردین ممنونیم و سپاسگزار

شاد و خرّم باشید




نگارش در پنج شنبه 7 بهمن 1388برچسب:, ساعت 8:2 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



بله دیگه وقتی امروز با سر و وضع جدید میامـــو توی دستامم یه کیک خوشمزه ست

خب حتماً خبرائیه دیگه ، امروز سالروز تولد عزیز دلمه

امروز برای من یکی از خاطره انگیزترین روزهاست چون تولد یکی از فرشته های روی زمینه

امروز برای من یه روزه مقدسه ، روزی که تو به دنیا اومدی تا کنارم باشی

تا همراهم باشی و با خوبی ها و بدی های من بسازی ، پس امروز یه روز معمولی نیست

پروانه ی عزیزم میخوام امروز بیشتر از همیشه شاد باشی

و من هر کاری بتونم برای شادی جسم و روح تو انجام میدم

این کمترین و کوچکترین کاریه که میتونم انجام بدم

پس به امید ساختن یه روز شاد و به یاد موندنی همراه میشیم با نوای دلپذیر تولدت مبارک :

تو خونه ی پری کوچولو ؛ مهمونیه ، تـــولده

پری خودش نمیدونه ، شب تولدش شده

افشین داره دست میزنه تا پری رو بخندونه

تولدت مبارکو با شعر و آواز میخونه :

تولدت مبـــارک ، تولدت مبــــارک

تولدت مبـــارک ، تولدت مبــــارک

 تولد ، تولد ، تولدت مبارک

مبــــارک ؛ مبــــارک ؛ تولدت مبـــــــارک

حالا بریم سراغ کیک تولدت ؛ بفرمـــــــــــــائید :

پروانه جونم حالا نوبت فوت کردن شمع تولدته

من بلند می شمارم ؛ یـــک ، دو ، سه ؛ حالا فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت ...

هورا ؛ بازم دوباره یکصدا آهنگ تولدت مبارک رو می خونیم

 

داشت یادم می رفت ، نوبتی هم باشه ، نوبت کادو تولدته

اینم یه کادو برای تو که فقط یه کم با کادوهای دیگه ای که تا حالا گرفتی فرق داره

 

**

عزیز دلم

امیدوارم همیشه با شادی ، با آرامش و سلامت زندگی کنی

لبخند همیشه رو لبات جاری

« تـــولــــدت مبــــــــارک زیبـــــــای مــــن »




نگارش در پنج شنبه 30 مهر 1388برچسب:, ساعت 9:29 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

» تولدت مبارک

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


ادامه مطلب...


نگارش در سه شنبه 19 مرداد 1388برچسب:, ساعت 7:0 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت ؛ خوانده نمی شود

..

پروانه جانم ، بدون شک یکی از اون روزائی که بیشتر از هر روز دیگه میتونم

شادی تو رو ببینم ، امروزه

پروانه ی عزیزم ، روز زن رو به تو بانوی عزیز و دوست داشتنی ام تبریک میگم

امروز از نظر من فرقی با روزای دیگه نداره ، فقط بهونه ای هست که از تو مهربونم

به خاطر تموم عشق و احساسی که به من هدیه کردی و میکنی ، تشکر کنم

کاش میتونستم بیشتر از این چند خط ، کاری انجام بدم که لایق و شایسته ی عشق تو باشه

تا ابد دوستت دارم و دوستت خواهم داشت

 




نگارش در سه شنبه 24 خرداد 1388برچسب:, ساعت 9:48 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar